هیولای واقعی
همین که چراغها را خاموش کردم واتاق تاریک شد دختر 4 ساله ام بلند داد زد :هیولاااااااااااااااا
گفتم:وااااا مامان….. این چه حرفیه نصف شبی. اونم شما که زودی ترسو میشین.
دخترم پرسید: هیولا وجود نداره؟؟؟؟؟؟
گفتم: نه عزیزم قبلا که بهت گفتم .
یک دفعه جرقه ای به ذهنم خورد و ادامه دادم: البته هیولا هستا ولی ما نمیبینیمش.