کربلای جبهه ها یادش بخیر
#کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر
#بازی_تربیتی
#فرصت_طلب_باشیم
دست لیاقتم از حضور در جبهه ها و تبرک جستن و حال و هوایش کوتاه بوده و هست وآرزو به دل
ولی یه بازی اتفاقی و بچه گانه منو به حال و هوای جبهه ها برد
دخترمو که راهی پیش دبستانی کردم. پسر کوچیکم که تنها شد ازم خواست باهاش بازی کنم. منم خیلی مهربون باهاش مشغول بازی شدم. دیگه از شدت محبت لوس شد و خودشو زمین انداخت. و مثلا نی نی شد. منم تشویقش کردم همون طوری شروع کنه سینه خیز بره و یاد آموزش های نظامی و جنگ و جبهه ها افتادم.منم باش همراه شدم.قرار شد سینه خیز بریم تا به سنگر و خاکریز برسیم. خسته شد چهار دست و پا رفت.سخت بود روی قالی ولی حتما توی سنگ و تیغ و خاک سخت تر.بلند (بلند فکر میکردم و تصور و احساسم را در رابطه با جنگ و رزمندگانی که برای دفاع از ما در جبهه ها فداکاری کردند به زبان ساده میگفتم.)برای پسرم هم .اشکم داشت در می آمد ولی ادامه دادم و برای پسرم توضیح میدادم که باید اینطوری بریم تا دشمن ما رو نبینه و روی گلهای روفرشی پایگاه نظامی دشمن رو براش ترسیم کردم وعملیات و لو رفتن و بمب وخمپاره و….. .خوب فهمید.
با این بازی میشد ذره ای از حال یک رزمنده را تصور کرد.به سختی و سینه خیز رفتیم تو آشپزخانه .اشکم برای رزمنده ها در اومده بود .رفتیم پشت یخچال سنگرگرفتیم. قرار شد من که اسلحه ی الکی دستمه هوای پسرمو داشته باشم واون دولا دولا بره اون زخمی خیالی رو بکشه عقب و مهمات اون آدم بده که کشته شده رو هم بیاره. ولی من دیگه طاقت نیاوردم. و حتی تصورشم بیشتر از ظرفیت روح من بود. دیگه نتونستم ادامه بدم.چه حال و هوای عجیبی داشت. بازی رو با روشن کردن تلویزیون تموم کردم. ودلم حال و هوای بارانی داشت .و تنگ شد برای …… بی لیاقتی و بی سعادتی خودم باید گریه میکردم.
اللهم الرزقنا شهادت
—————————————–
پیشنهاد میکنم حتما این بازی را با بچه ها انجام بدهیدو از باباهایی که برای دفاع از ما به جبهه ها رفتن واز شهدا یاد کنیم. و اون ها رو از همین الان تربیت کنیم که فردا خیلی دیره.براشون از انقلاب خیلی ساده و کوتاه و با ذوق بگین. ارزش های واقعی رو براشون روشن کنید.البته با بازی و مقدماتی که پیش میاد . از هر فرصت مناسبی برای آشنا کردن بچه هاتون با ارزش ها و… استفاده کنید.ودر پی فرصت وفرصت طلب باشید.