اي كه مرا خوانده اي راه نشانم بده
معبودااااا
آنقدر با لكه هاي ناپاك و سياه كه ميدانم هرگز دوستشان نداري دلم را ظلماني كردم كه ديگر هيچ كدام از
اين همه آيه و نشانه هاي روشن و نورانيت اثري بر دل و حال زار من نداشت
اي مهربان
از عهده ام خارج شد غبار روبي و زدودن آلودگي ها از دلم و دوباره رو سفيدي ام
وقتي با تمام وجود پشيمان شدم و خودم و نفس افسار گسيخته ام را ملامت كردم و نواي بي نوايي لا الاه الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين سر دادم نداي و كذالك ننجي المومنين سر دادي و درهاي بخشش ,رحمت , بازگشت و آزادي از بند بردكي نفس را با آغوش باز برايم گشودي …
براي مني كه جز شرمساري و رو سياهي چيزي نداشتم .
چه كريمانه دل نالايقم را از خفقان آن همه سياهي وسنگيني و فشار بار گناهان نجات دادي و به نور ايمانت مزين نمودي.
دلم را سرمست و مسرور از عشق بي پايانت نمودي..
چگونه سپاس گذارت باشم كه مرا خواندي و راه نشانم دادي
كمك كن بتوانم قدردان اين همه مهربانيت باشم و هرگز فراموشت نكنم. .